تولد معراج پسر گلم
هنگام تولد :
روز تولد :1392/10/05 مصادف با روز پنج شنبه ساعت 7:45 صبح
Thursday, December 26, 2013
الخمیس، ٢٣ صفر ١٤٣٥
قد :53
دور سر :36
در یک شب سرد زمستانی و بعد از دو میهمانی رفتن طولانی خونه دایی ها ساعت یک شب خبر دادی که می خوای بیای اولش باورمون نمی شد اما نه درست بود خودت بودی که داشتی ارزوی دیرینه ما رو براوردی می کردی بابا سریع ماشین روشن کرد و همزمان خاله لباسات آماده کرد و تو همچنان اسرار داشتی که نه دیره فکر کنم 5 دقیقه طول نکشید که رفتیم درمانگاه از اونجا گفتن باید اعزام بشه به بیمارستان مجهز اینجا امکانات نداریم آمبولانس اومد من تو خاله باهاش رفتیم اولش فکر کردیم پشیمون شدی یه یک ساعتی طول کشید تا رسیدیم بیمارستان من تو رفتیم اتاق انتظار از اون ساعت یعنی یک شب تا 7:45 دقیقه منتظر بودیم تا گل پسرمون بیاد ،تصورش کمی مشکل ولی بعدا که متوجه شدم فهمیدم تنها من تو منتظر نبودیم بلکه پشت در تسبیح و دعای افراد پشت در دعای سلامتی من تو رو از خدا می خواستند در این لحظات بود که چیزی آرامش بخش دلم شد ودیگه نفهمیدم آره دیدم که پرستار دعای معراج که برام فرستاده بودند داد بهم شروع کردم به خوندن آرام شدم ... آره بعد از یک انتظار طولانی و شب سخت زمستانی اونهم نه یک روز نه دو روز بلکه یک انتظار 9 ماهه پا گزاشتی توی این دنیا و از ته دل داشتی گریه می کردی هنوز خانواده خبر ندارن که تو به دنیا امدی تو داشتی گریه می کردی و من مات و مبهوت مونده بودم که تو به دنیا آومدی همش تو دلم ذکر می کردم خدایا من من مادر شدم داشتم ذکر می گفتم و خدا رو شکر می کردم اما تو همچنان داشتی گریه می کردی لحظاتی بعد انتظار همه به سر رسید گفتن که می تونم با خانواده دیدن کنم خیلی خوشحال شدم داشت اشک منم در میومد آره داشتم مثل تو گریه می کردم فهمیدم که واقعا گریه داره این اشک شوق بود همه با دیدن تو خوشحال شدند اما اونکه بیشتر منتظر بود بابا بود دیدم اشک خوشحالی شو و...
خدایا شکرت شکرت شکرت